اگر من یک پرستار بودم2022-09-15
پرستاری، میراثی گرانبها در خانواده گفتگو با مادر پرستاری که سه فرزندش هم حرفه او را انتخاب کردند + فیلم شهرآرانیوز
بعد از آن نيز همسرم منتقل مشهد شد و ادامه خدمتم در شهر مشهد از اورژانس اعصاب بيمارستان قائم (عج) آغاز شد و حدود پنج سال در اورژانس اعصاب، 11 سال اورژانس قلب بيمارستان قائم (عج) سمت سرپرستاری بخش را بر عهده داشتم. در نهایت، شغل پرستاری نه تنها یک شغل، بلکه یک وظیفه انسانی است که به فداکاری و دلسوزی نیاز دارد. پرستاران با خدماتی که به بیماران ارائه میدهند، علاوه بر کمک به بهبود جسمی افراد، نقشی عمیق در افزایش روحیه و امید به زندگی آنان دارند. این حرفه به افراد فرصت میدهد تا در کنار مهارتهای حرفهای، از جنبههای انسانی و اخلاقی خود نیز بهرهبرداری کنند و به عنوان یکی از ارکان اساسی سیستم بهداشتی و درمانی جامعه شناخته شوند. اگر من پرستار بودم، همیشه سعی میکردم با بیمارانم ارتباط نزدیکی برقرار کنم. می خواستم آنها احساس کنند که مورد توجه و مراقبت هستند.
فقط میگم چنین پیشامدی اگر رخ داد، نباید خجالت بکشی ازش. _ هیچ توضیحی بدهکار نیستی، هیچ شرم و خجالتی نیاز نیست. فقط کافیه بدونیم، چطوری از این مرحله عبور کنیم. به یاد داشته باشید پس از مصاحبه خود با یک یادآوری از شما در اسرع وقت پیگیری کنید تا علاقه خود را به موقعیت خود تقویت کنید و هر چیزی را که ممکن است شک داشته باشید را روشن کنید. نکات مورد بررسی برای دریافت یک کار پزشکی به شما کمک خواهد کرد که بدانید چه چیزی انتظار دارید و چگونه خود را به عنوان نامزد برنده شوید.
او به من دارو داد و به من گفت که استراحت کنم. تعدادی از فرشتگان خدا به شکل انسان روی زمین حضور دارند به نظر من پرستار ها یکی از آن ها هستند. زندگینامه شهیده «عزتالملوک کاووسی» با نام «طبیبان قدسی» از سوی انتشارات سازمان بسیج جامعه پزشکی به چاپ رسیده و جعفر گلشن روغنی و افسانه لک، زندگینامه این شهید و خاطرات پزشکان از کاووسی را گردآوری کردهاند. اینکه من راه حل ندارم، به معنای تایید راه اشتباه شماها نیست. _ چقدر عجیب، بابا بزرگ هم برای برپا شدن حکومتی مبارزه می کرده که تو بعدها برای نابودیش دست به مبارزه زده بودی. اما از نتیجه راضی نبود و دقیقا این فندک رو بهم داد و گفت یادگار دورانی است که مجبور بودند در لا به لای جنگل ها مخفی شوند و برای زنده ماندن با این فندک هیزم روشن کنند.
خاطره دیگر من مربوط به دوران خدمتم در شهر رامشیر است. در شهر رامشیر که دوره طرحم را شروع کردم و چون در دوران دانشجویی به ما آموزش بخیه ارائه نشده بود، با خودم فكر كردم من كه كارشناس پرستاري هستم باید بخيه زدن را ياد داشته باشم، تا بیماری کمک خواست بتوانم برای او کاری انجام دهم. بنابراین همكارانم که برای بیماری بخیه می زدند، من هم نگاه می کردم تا یاد بگیرم و در منزل تصميم گرفتم روي يك ملحفه پتو با نخ و سوزن تمرين بخيه زدن كنم. شغل پرستاری یکی از مشاغل حیاتی و ارزشمند در هر جامعهای است که نه تنها نیاز به تخصص و مهارتهای علمی دارد، بلکه نیازمند قلبی مهربان و روحی فداکار است. پرستاران با خدماتی که در حوزه بهداشت و درمان ارائه میدهند، نقشی اساسی در بهبود سلامت و رفاه افراد ایفا میکنند.
با پدرم مشورت كردم ايشان گفتند رشته معلمي براي خانم ها خيلي شغل خوبی است. اما من خودم به رشته پرستاري علاقمند بودم. با توجه به اينكه 30 سال در رشته پرستاری به بیماران خدمت مي كنم، بعضي از همكارانم از اینکه من احساس خستگی نمی کنم و بازنشست نمی شوم تعجب می کنند. اما من با كمك کردن به دیگران احساس خوشايندي مي كنم. مراجعان و بيماران زمانیکه سئوال مي كنند و راهنمايي مي خواهند حتي با پاسخ كوتاه به آنها احساس خوبي مي كنم و چون به تمام اقشار جامعه کمک می کنم حالم بهتر می شود.
البته باید کمی زمان بگذرد تا بازخوردهای بیشتری بگیرم. البته بیت آخر این شعر بیت دیگری بود که من عوضش کردم. آن بیت خیلی واضح نشان میداد که شعر برای اربعین است. تصمیم گرفتم پایانبندی غزل را هم با همان فضای عاشقانه بنویسم و آن حس و حال اربعینی و امام حسینیاش فقط برای خودم بماند. بیشتر غزل مینویسم ولی تجربه نیمایی و ترانهنویسی هم داشتهام.
رها فندک را از زیر درب اتاق هل داد بیرون و پسش داد. همانطور که کنار رختخواب خالهقزی نشسته بود، از خستگی خوابش برده بود. خالهقزی تا فهمید عمهقزی خواب است، ساکت شد. دراز کشید و چیزی نگفت تا عمهقزی یک چرت کوچولو بزند. آنقدر داغ بود که لپهایش گل انداخته بود. آنقدر داغ بود که اگر به پیشانیاش دست میزدی، ممکن بود دستت بسوزد.
من دعا میکردم زمانی که به دانشکده میآمدم، نه تنها از دنیای واقعی پرستاری لذت ببرم، بلکه آن را به اندازه کافی دوست داشته باشم تا در دهههای آینده در این رشته باقی بمانم. از این سوال نفرت ندارید؟ مردم این سوال را در مصاحبه دانشکده پرستاری، مصاحبههای شغلی، در برنامهها ودر مکالمه زندگی عمومی میپرسند. پنج سال اول سفر پرستاری، جواب مناسبی به این سوال نداشتم. به عنوان یک پرستار پرشور، به نظر میرسید، آن شور و هیجان را نداشته باشم. در این اثر کتی کلبر از تجربه خود به عنوان پرستاری میگوید که سالها در این زمینه فعالیت کرده است.
حتی برخی همکارانش که تصمیم به استعفا گرفته بودند به او نیز این پیشنهاد را دادند. اما او اصرار داشت که ارزش کارش در چنین روزهایی صدبرابر می شود و حالا که به او نیاز است می ماند و کمک می کند و خودش را به خدا می سپارد. روزی که خواهرم می خواست رشته پرستاری را انتخاب کند همه ما می دانستیم که روزهای سختی را پیش رو خواهد داشت. زمانی که در اتاق عمل بودم سعی میکردم به شعر فکر نکنم. مگر زمانی که بیمار نداشته باشم یا در اتاق عمل نباشم. شده که موقع عمل جراحی هم شعر بگویم ولی آن موقع هنوز دانشجو بودم.
به نظر من خود شاعر بهترین منتقد خودش است. حتی بعضی وقتها که در انجمنی شرکت میکنی و استاد جلسه شعرت را نقد میکند، دقیقاً دست میگذارد روی همان نقطهای که خودت هم میدانی جای بهتر شدن داشت. بانو دفتر خاطرات آقای گاتریا را از صندوق در آورد و صفحاتش را ورق زد. _ در دفتر خاطرات آقای گاتریا ترجمه و نام آن ترانه نوشته شده. در سریال روزگار غریب، نقش یک پرستار را بازی کردید. ایفای نقش یک پرستار برایتان راحت بود؟خیلی ربطی ندارد که، چون پرستار بودم باید در این نقش هم موفق میشدم یا بازی در آن برایم راحت میبود.
آن روز چه احساسی داشتید؟در بیمارستان به عنوان یک پرستار، ۱۴۷ ساعت با شیفتهای سنگین کار میکردم و برای یک ماه ۱۴۱ هزار تومان حقوق میگرفتم، اما اولین دریافتیام برای بازیگری که اجرایم سه شب طول کشید، ۲۰۰ هزار تومان بود. البته اگر پرستار میماندم به طور قطع از لحاظ روحی و معنوی راضیتر بودم، اما بازیگر که شدم اوضاع مالیام بهتر شد. ماجرای اولین باری که جلوی دوربین رفتید، ظاهرا از پیش برنامهریزی شده نبوده. درست است؟من در بیمارستان به عنوان پرستار مشغول به کار بودم. آقای نادر مقدس، به صورت اتفاقی من را در بیمارستان دید و از من دعوت کرد از پشت صحنه فیلم «رویای جوانی» که در دست ساخت داشت، دیدن کنم.
در تقویم برای انواع شغل نامی برای قدردانی و گرامیداشت آن انتخاب کردند و ما نیز در ایران سالروز ولادت حضت زینب س را روز پرستار نامگذاری کردیم تا از پرستاران عزیز و زحمتکش قدردانی کنیم. کاش توجه و تبریک و قدردانی، تنها مختص یک روز نباشد و همیشه در یادمان بماند که کسانی هستند که زندگی شان را وقف دیگران کرده اند. پرستاران کمتر در کنار خانواده خود و همسر وفرزند و پدر و مادرشان هستند و این دوری را به خاطر عشق به همنوع خود تحمل میکنند. اما چگونه این دانشجو در بیمارستان به خاک سپرده شد؟ ماجرا از این قرار بود که جمعی از دوستانش با کسب اجازه از پدر شهید کاووسی، تصمیم میگیرند تا او در بیمارستان دفن کنند. پیکر او را به این بهانه که میخواهند به شهرستان منتقل کنند، از سردخانه بهشت زهرا(س) تحویل میگیرند و روبهروی ساختمان مرکز تصویربرداری کنونی که قبلاً زمین هلیکوپتر بود، دفن میکنند. بر سر سنگ مزار او حک شده است که این شهید با مجوز امام خمینی(ره) در بیمارستان دفن شد.
در این حد که من گاهی به آقای حبیبی اصرار میکنم که برای این قسمت از شعر به من کمک کن و پیشنهاد بده، ولی باز هم ایشان قبول نمیکند. خیلی باید از ایشان خواهش کنم که درباره شعرم نظر بدهد. اگر شعر خوب باشد و بپسندند آن را تحسین میکند ولی اینکه شعر را خیلی جدی و دقیق نقد کند نه. شاید هم کار خوبی میکند، چون اگر سعی کنیم روی شعر همدیگر تأثیر بگذاریم در طول زمان شعرمان شبیه به هم میشود. منتها همین نظرات کوتاه و مختصری که میدهد هم خیلی خوب است.
فکر میکنم غزلهای نیمه اول کتاب را بیشتر دوست دارم. شعرهای نیمه دوم کتاب را هم دوست دارم ولی از شعرهای نیمه اول راضیترم. این شعرها متعلق به تجربه سالهای اخیر من بودند و طبیعتاً پختهتر هستند. ولی شعرهای نیمه دوم کتاب به نوعی نشاندهنده مسیر شعری من هستند و من دوست داشتم مخاطبان بدانند که شعر من چه مسیری را طی کرده است. بعضی اساتید توصیه میکردند که صبر کن تا کتاب به کیفیت همان نیمه اولش باشد، منتها من آن شعرها را هم دوست داشتم و میخواستم توی کتاب باشند تا خواننده هم با سیر شعر من آشنا شود. حالا و بعد از این همه سال فعالیت در سینما و تلویزیون، پرستاری را بیشتر دوست دارید یا بازیگری؟تابع شرایطی هستم که خداوند برای من در نظر میگیرد.
این غزل درباره اربعین است، اما شما اصلاً متوجه نمیشوید که با یک شعر آئینی روبرو هستید. اگر کمی دقت کنید، شاید از روی یکی دو بیت آن بفهمید که این شعر، آئینی است. مثلاً روایتی داریم که میگوید وقتی میخواهند مردم را به سمت بهشت ببرند، امام حسین (ع) میآیند و مردم محو تماشای ایشان میشوند و بهشت را فراموش میکنند. من این روایت را اینگونه ترجمه کردهام که «در قیامت هم فقط محو تماشای تو هستم / در بهشتی که حساب حوریانش را ندارم». مهمترین مسأله دوستانی بود که در این اردوها پیدا کردم و آنها من را به مسیرها و تجربههای دیگر بردند.
در مركز بهداشت شهر امیّدیه مشغول به خدمت بودم و چون بهورزي تازه راه اندازي شده بود من به عنوان مدير بهورزي انتخاب شدم و به لطف خدا فعالیت های بسیار مؤثری را در راستای راه اندازی بهورزی انجام دادیم. دانش آموزان بهورز در آنجا به صورت شبانه روزي خدمت می کردند. به پایان مقاله متن در مورد شغل پرستاری رسیدیم، اگر شما هم جملاتی در این مورد بلد هستید حتما آن را در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید. در بیمارستان، یک پرستار مهربان به من رسیدگی کرد. من از همه پرستار های مهربان و دلسوز که همیشه در کنار بیماران هستند، قدردانی می کنم.
شغلی که ارزش بسیاری دارد ولی بسیاری از اوقات، اهمیتش از چشم مردم دور میماند و یا آنطور که باید و شاید به آن احترام گذاشته نمیشود. پرستاری شغلی است که افراد را وارد کادر و تیم پزشکی و مراقبتی و بهداشتی میکند. پرستار نقشهای بسیاری از جمله نقشهای مراقبتی، درمانی، حمایتی، مشاورهای، مدیریتی و … بر عهده دارد. ابتدا طرحم را در اهواز گذراندم و در کلینیک ویژه شهر امیدیه مشغول خدمت پرستاری شدم. ۷ سال در آن شهر بودم و سپس به مشهد منتقل شدیم و ۵ سال در بخش اورژانس اعصاب بیمارستان قائم(عج) و ۱۱ سال در بخش اورژانس قلب این بیمارستان به عنوان سرپرستار بخش بودم.
بدون پرستاران اتاق عمل ناقص است و اتاق ریکاوری غیرقابل تحمل خواهد بود.حتی شکل بیمارستان هم شبیه به یک مرده می شود. شغل پرستاری یعنی عشق ورزیدن به تمامی انسان ها، آن ها عشق خود را بی دریغ نثار دیگران می کنند و در پایان کار با خستگی به خانه می روند. پرستاران فرشتگان بی بال روی زمین هستند تا در سختی ها و روزهای بیماری در کنار همنوعانشان باشند و به آنها کمک کنند. استاد ناصر فیض، آقای میلاد عرفانپور، خانم حسنا محمدزاده، خانم موسوی قهفرّخی و دیگر اساتید تماس گرفتند. شاید اگر الآن به من بگویند میتوانی با فلان استاد صحبت کنی خیلی ذوقزده نشوم، چون این چیزها برایم عادی شده.
ایثار، گوش دادن به درد دل بیمار و تسکین آلام روحی او و آرامش خاطر دادن به بیمار از جمله صفاتی است که باید پرستاران عزیز آنها را مراعات کنند. پرستار باید از خلق و خوی پسندیده و شهامت و از خودگذشتگی لازم برخوردار باشد تا بتواند همدم و هم راز بیمار شود و مایه خیر و برکت برای وی باشد. بیایید همیشه و در هر روز از سال، نه فقط در روز پرستار، از پرستار ها به خاطر تمام زحماتی که می کشند سپاسگزاری کنیم و اگر کسی را در خانواده داریم که شغل پرستاری را انتخاب کرده به او یاد آور شویم که چقدر کارش ارزشمند است. شده گوشه ذهنم نگه دارم و بعداً آن را کامل کنم، ولی اینکه به آن حس پر و بال بدهم نه. به خصوص که من در اورژانس زنان کار میکردم و معمولاً بیمارانی به ما مراجعه میکردند که هم جان مادر و هم جان بچه در خطر بود. برای همین اصلاً جای فکر کردن به شعر نبود.
بارونی بلندی می پوشه و موهای بلندشو میده عقب. خیلی با کلاس حرف می زنه و مثل خودت کتاب های زیادی خونده و داستان های زیادی برای گفتن داره. _ شین چه شکلیه که دل رها رو برده؟ می خوام بدونم تو قلب و ذهن دخترم چی میگذره. _ گنجشکی که صبح اومده بود لب پنجره، به زور جیک جیک می کرد و گلوش گرفته بود، دقیقا صدات اونطوری شده. _ نمیگم این رویه باید انتخاب هر آدم باشه، منظورم این نبود دخترم.
من تصمیم داشتم تحصیلاتم را ادامه بدهم و زمانی که پرستاری شهر بابل قبول شدم، ترجیح دادم در همین رشته درس بخوانم. شروع به آماده کردن پیش نیازهای یک آموزشگاه پرستاری کردم و دعا میکردم که این تصمیم درست باشد. من دعا کردم حتی بتوانم به دانشکده پرستاری بروم. فرایندهای یادگیری بیماری، مراقبت از بیماران و درک «چرایی» که در ماورای همه چیز است برای من بسیار جذاب بود. پرستارانی مثل فرناز فولادی، با صبر و عشق بینظیر خود، در سختترین شرایط کنار بیماران و خانوادههایشان هستند. آنها فرشتههایی هستند که با لبخند و دستان گرمشان، امید را به بیماران بازمیگردانند.
به نام خدا انشایم را آغاز می کنم تا درمورد روز پرستار که در در سالروز ولادت حضرت زینب س می باشد را توصیف کنم. اینکه ما درباره شعر هم دخالت نمیکنیم به این خاطر است که روی دنیای شعری همدیگر اثر نگذاریم و خلاقیت هر دوی ما حفظ شود. ولی به صورت کلی زندگی کردن با یک شاعر هم سختیها و هم شیرینیهای خودش را دارد. خودتان میدانید که شاعران از نظر روحی حساس هستند. ولی نقطه مقابلش هم هست؛ یعنی خیلی وقتها همدیگر را درک میکنید و این خیلی خوب است.
در آستانه دوران بازنشستگی، قدمهای استوار سه فرزندش را در مسیر حرفه پرستاری و با تکیه بر تجربهای ٣۰ ساله، بدرقه میکند تا فرزندان هم با الگوگیری از مادر، تسکیندهنده رنجها و آلام بیماران نیازمند باشند. پرستاری به معنای مراقبت از بیمار و کمک به او برای بهبودی است. پرستاران با استفاده از دانش و مهارت های خود ، به بیماران در انجام فعالیت های روزانه ، مانند حمام کردن ، خوردن و پوشیدن لباس ، کمک می کنند. همچنین ، پرستاران مسئول نظارت بر وضعیت سلامتی بیماران و ارائه مراقبت های پزشکی به آنها هستند. آنها با تلاش خود، سلامت و آرامش را به زندگی مردم می بخشند. ما مدیون زحمات و تلاش های پرستاران هستیم و باید قدردان آنها باشیم.
بعضی از پرستارهایمان هم رفتارشان با مریضها خوب بود و با آنها مهربان بودند. هرچه میخواستند و البته پزشک اجازه میداد، در اختیارشان میگذاشتند. من از نوع برخورد مجروحها میفهمیدم که چقدر خواهرها تأثیرگذار بودهاند. در این مطلب روزانه شعر در مورد پرستار (اشعار زیبا در مورد فداکاری، تلاش و زحمات پرستاران ویژه روز پرستار) را گردآوری کرده ایم. هفت سال در رامشیرخدمت کردم وسپس به شهر اميديّه منتقل و استخدام شدم.
در فاصله کوتاهی که من و همسرم منزل نبودیم، دخترم در را باز كرده و از منزل خارج شده بود. وقتی رسیدم منزل دخترم را در آغوش پاکبان مهربان شهرداری دیدم، که در حال گريه كردن بود و این پاکبان به مدت یک ساعت با مهربانی از فرزندم نگهداری کرده بود. پرستار، گرمی دستی است که بر پیشانی تب داری مینشیند و امیدی است که از چشمان شفّاف مهربانی در وجود پردرد لانه میکند. می خواهم وقتی بزرگ شدم، به بیماران کمک کنم تا زودتر خوب شوند. پرستاران نقشی مهمی در جامعه ایفا می کنند.
من مرتب میرفتم، دستکش یکبارمصرف میپوشیدم، یک ماده سفیدی میزدم به بدنش تا زخم بستر نگیرد. واقعاً احساس میکردیم بچههای مجروح از اعضای خانواده خودماناند. اگر جوان بود، فکر میکردیم برادر ماست، اگر پیر بود فکر میکردیم پدر خودمان است. خاطره ای مربوط به یکی از همكاران بهورز آشپز در ذهنم مانده، که قصد داشت لوزه هایش را عمل کند و رئیس مرکز بهداشت اجازه مرخصی به او نمی داد. از دیگر چالش هاي شغل ما اين كه مثلا ممكن است فرزندمان بيمار باشد و با توجه به شرايط كاري بيمارستان، نتوانيم به فرزند خود رسيدگي كنيم و در كنار او باشيم و مجبوریم در بخش از بيماران ديگر پرستاري كنيم.
و گاتریا رفت داخل آشپزخانه و رادیو بیگانه را روشن کرد. رادیو ای که شنیدن آن توسط قوانین نخست وزیر ممنوع اعلام شده بود. از خوش شانسی او بود که همان لحظه، رادیو، ترانه ی دوست داشتنی او را شروع کرد به پخش کردن. منم زمانی مثل تو داشتم برای تغییر سرنوشت شهر مبارزه می کردم. مثل بقیه نمی ترسه و می خواد نخست وزیر رو نابود بکنه تا شهرو نجات بده.
او به من آب می داد و به من می گفت که زودتر خوب شوم. البته من اساساً به تقسیمبندی شعر زنانه و شعر مردانه اعتقاد ندارم. چون به نظرم اگر گفتید شعر زنان، باید شعر مردان هم بگویید. چون چنین اصطلاحی را استفاده نمیکنیم، شعر زنانه هم معنایی ندارد. ولی به صورت کلی بله، بهتر است زنانه بودن شعر مشخص باشد. به بهانه انتشار مجموعه غزل تداعی، گپ و گفتی با این شاعر داشتیم و مسیری را که در شعر طی کرده بررسی کردیم.
پرستاری را دوست دارم، چون اجر معنوی زیادی دارد. وقتی وارد دنیای بازیگری شدم، بازیگری را هم دوست داشتم، اما همیشه دلتنگ دوران پرستاریام میشوم. بعد از این که پرستار شدید، چرا آن را ادامه ندادید و به دنیای بازیگری پا گذاشتید؟من تقریبا سه سال پرستار بودم و عاشق این کار بودم. در ضمن، من آن را کنار نگذاشتم و از پرستاری منصرف نشدم، ولی آنقدر پیشنهاد از سینما و تلویزیون داشتم که تصمیم گرفتم وارد عرصه بازیگری بشوم. اوایل با این پیشنهادها، مدام مخالفت میکردم، اما کمی بعد احساس کردم که شاید سرنوشت تصمیم دیگری برای من گرفته است.
اگر انتخاب شما برای شغلتان، پرستاری است، این کتاب را به چشم یک کتاب راهنما نگاه کنید. اگر دوست دارید درباره پرستار شدن یاد بگیرید، این کتاب را در فهرست کتابهایی قرار دهید که باید بخوانید. گرفتن شغل به عنوان یک پرستار بیشتر از پاسخ دادن به سؤالات مصاحبه است . شما باید لباس مناسب داشته باشید و تحقیقات کافی برای مصاحبه خود انجام دهید تا مطمئن شوید و آماده شده باشید. ایده خوبی است که به طور دقیق در پست های شغلی و وب سایت بیمارستان نگاه کنید تا احساسات خود را برای آنچه که به طور خاص در فردی که جایگاه باز را پر می کند، و همچنین فرهنگ عمومی بیمارستان، احساس کنید. گاهی اوقات ما پرستار مخصوص یک مریض که میشدیم باید 24 ساعت پای تختش مینشستیم؛ یعنی حق بلند شدن و تعویض شیفت را نداشتیم.
پرستاری و نگهداری از سالمندان